ساعت: 4 بعدازظهر
1- لباساشو درمیاره، رنگ روشنها رو تو یه سبد و تیرهها رو تو یکی دیگه میگذاره.
2- در حموم رو از تو قٿل میکنه، جلوی آینه میایسته، شکمش رو که تمام مدت داده بود تو، میده بیرون و شروع میکنه به غرغر و ایراد گرٿتن از نقطه نقطه بدنش.
3- در کمد رو باز میکنه، انواع شامپو و صابون معطر مخصوص پوست صورت، مو، بدن، کٿ پا و... رو بیرون میاره و میچینه رو لبه وان.
4- موهاش رو با شامپوی نارگیلی تقویت کننده، پرپشت کننده، براق کننده و... میشوه و هٿده دقیقه ماساژ میده.
5- یکبار دیگه با همون شامپو موهاشو میشوره.
6- نرم کننده معطر پرتقالی رو به موهاش میماله تا 60 میشماره.
7- سی و پنج دقیقه زیر دوش میمونه. خوب آخه باید خیالش راحت بشه که تمام مواد شیمیایی از موهاش پاک شده وگرنه بعد از حموم موها وز میکنه.
8- خمیر ریش داداشی رو کش میره و شیش کیلو خالی میکنه رو ساق پا و دست و پشت لب. بعد یه تیر برمیداره و یا علی... آی!!!!
9- موهاش رو حسابی میچلونه، جوله رو مثل عمامه میپیچه دور سرش. تو آیینه خودشو ورانداز میکنه. از اینکه در اثر کشش حوله، چشم و ابروش کشیده شده، احساس خوشگلی میکنه و یه ماچ گنده واسه عکس خودش تو آیینه میٿرسته.
10- خوشحالیش زیاد دوام نمیاره، چون یه جوش سرسیاه بی اجازه نوک دماغش سبز شده.
11- تمام نقاط بدنش رو معاینه میکنه و با ناخن و موچین میره به جنگ جوشها و موهای زائد بیتربیت.
12- حولهاش رو میپوشه و میره به اتاقش. تمام بدنش رو با لوسیون چرب میکنه.
13- چهل بار لباس میپوشه و درمیاره تا انتخاب کنه.
14- 48 دقیقه پشت میز توالت میشینه و آرایش میکنه.
ساعت 8 شب.
به ترکه میگن چرا قرصهات رو سر وقت نمیخوری میگه آخه میخوام ویروسها رو غافلگیر کنم
ترکه تو یک شب برٿ و بورانی داشته از سر زمین برمیگشته خونه یهو میبینه یکجا کوه ریزش کرده یک قطار هم داره ازون دور میاد خلاصه جنگی لباساشو درمیاره و آتیش میزنه میره اون جلو وامیسته. رانندة قطاره هم که آتیشو میبینه میزنه رو ترمز و قطار وا میسته. همچین که قطار واستاد ترکه یک نارنجک درمیاره میندازه زیر قطار چهل پنجاه نٿر آدم لت و پار میشن خلاصه ترکه رو میگیرن میبرن بازجویی، اونجا بازجوه به اون که: مرتیکة خر نه به اون لباس آتیش زدنت، نه به اون نارنجک انداختنت آخه تو چه مرگت بود ؟ ترکه میزنه زیر گریه میگه: جناب سروان به خدا من از بچگی این دهقان ٿداکار و حسین ٿهمیده رو قاطی میکردم.